کد مطلب:68003 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:617

موضع اسلامی کتاب الغدیر











اسلامی ترین كتاب- پس از قرآن كریم و كتب موثق سنت و حدیث- كتابی است كه مسلمین را مستقیما با پیامبر اكرم روبرو سازد و در جریان مستقیم خواسته های پیامبر بگذارد و به پای سخنان و دستورات او بنشاند، تا گوش فرا دهند و عمل كنند. این اسلامیترین كتاب است كه حتی نگذارد كه ملل و اقوام مسلمان به جریانات و كشمشهای پس از درگذشت پیامبر دچار شوند و «قطعات ابرهای سیاه چون شب ظلمانی» میان آنان و رفتار كردن بر طبق دستورات پیامبر حایل گردد، و سخن او را به گوششان سنگین كند تا جایی كه نشنوند كه چه می گوید. اسلامیترین كتاب آن است كه چنان چون آن مرد قوی الصوت از صحابه (ربیعة بن امیة بن خلف)،كه در خطبه ی حجة الوداع پیامبر، سخنان پیامبر را تكرار می كرد،تا به گوش همه ی مسلمین برسد،[1] سخنان آخرین و سفارشهای نهایی پیشوای امت را به گوش همگان برساند و تا سواحل تاریخ و درون زمانها گسترش دهد. و خلاصه اسلامیترین كتاب آن است كه بتواند در جامعه ی اسلام، شعور دینی به وجود آورد، آن هم بر پایه ی گفتار و سفارشهای ویژه ی پیامبر، نه امور مستحدثه ی بعد از مرگ پیامبر و كرداد دیگران و درگیریهای شخصی

[صفحه 157]

كسان بر سر ریاست و آسان گرفتن مصالح امت و مناجح اسلام. بدین سان می نگریم كه كتابی كه پس از قرنها،- از راه پیدا كردن اسناد بیشمار- امت را در جریان گفتار و دستورات پیامبر مسلمین قرار می دهد، ارجمندترین و باصفاترین و سازنده ترین كتاب اسلامی خواهد بود:

در اینجا برای این كه ارزش واقعی این گونه بحثها و كتابها بیشتر پیدا گردد، ناگزیرم بحثی حساس را مطرح كنم. من از ورود به این گونه بحثها كه مستقیم به مشاجرات فرقه ای در اسلام مربوط می شود بسیار پرهیز می كنم، ولی- چنانكه سپس نیز گفته می شود- گاه از اشاره ای به این واقعیت ها و ماجراها گزیری نیست،حتی به همان قصد تفاهم. زیرا یك جوان سنی نیز كه این كتاب را می خواند باید بداند كه برادر شیعه ی او به چه دلیل اینگونه به مذهب خود پایبند است. و آیا قضیه همان است كه سالها و بلكه قرنها كارگزاران دربار اموی و عباسی تبلیغ كرده اند، كه شیعه فرقه ای است بدعتگزار (و این مطلب را به این دلیل تبلیغ می كردند تا از توجه مردم به آل علی بكاهند و به ادامه ی حیات قدرتهای غاصب خویش كمك كنند) یا نه، این چنین نیست.

اگر این مسئله فهم شود، دست برادری دو برادر سنی و شیعی زودتر به سوی هم دراز می شود. اگر این مسئله فهم شود، دیگر شرطه ی سعودی با آن حالت وحشتناك به زائر و حاجی شیعی نمی نگرد، و دیگر فضای حرمین (مكه و مدینه) كه باید پر باشد از محمد و آل محمد، اینگونه نخواهد بود كه اكنون هست. و البته این در وقتی خواهد بود كه قضات و فقهای حجاز برای دریافت حقیقت، سینه ی خویش باز كنند و به عوام- كه پیروی از آنان را دین خود می دانند- در فهم حقیقت كمك رسانند، نه اینكه...

پس از این تذكر، یادآور می شویم كه بعد از دو شاخه شدن مسلمین، ایادی

[صفحه 158]

بسیار، از جمله یهود و نصاری، در طول تاریخ اسلام، برای تجزیه و تفرقه ی هرچه بیشتر نیروی اجتماعی و سیاسی اسلام كوشیده اند، پس نباید بدان دامن زنیم. اما روشن بودن مطلب، برای حفظ تفاهم- لازم است. از این رو، با كمال مراعات، به چگونگی نخستین جریانها اشاره ای می كنم. و این اشاره مربوط است به اصل دو شاخه شدن مسلمانان. اكنون بر پایه ی استناد به مآخذ تاریخی و حدیثی و تفسیری مورد قبول اهل سنت، و تألیفات خود این برادران، به عرض می رسانم كه در واقع این دو شاخگی را اهل سقیفه باعث شدند، یعنی جریانی كه پس از فوت پیامبر پدید آمد، نه پیروان غدیر، یعنی واقعه ای كه در حضور پیامبر و به امر او برگذار گردید، و هم به امر او و در حضور او مردم با علی بیعت كردند. بنابراین، مسئله تمام بود و تكلیف مسلمین برای ابد روشن.

باری، حقیقت این است كه پس از رحلت پیامبر، رفتار درست و دینی و اسلامی آن بود كه سر سوزنی از دستورات و سفارشهای مكرر بانی اسلام تخطی نكنند و هرچه را او گفته است- مخصوصا درباره ی مسئله ی رهبری، در حالی كه سرپرست رفته و وضع اسلام حساستر شده است- ملاك عمل قرار دهند، تا اسلام جوان تجزیه نپذیرد و نیروهای نوپای آن سستی نگیرد.

بر طبق این اصل، و به طور طبیعی و به عنوان ادامه دادن به همان روش زمان حیات پیامبر، یعنی پیروی از او- نه ایجاد جریانی تازه و بدعت گذاری در اسلام- و خلاصه بر طبق دستورات فراوان پیامبر و هم شایستگیهای اسلامی علی «ع» و مخصوصا به علت گوش فرا دادن به فرمان آیه ی «تبلیغ» و نص مؤكد پیامبر در واقعه ی «غدیر»، گروهی پی علی را رها نكردند و از او منفك نشدند و همواره وفاداری به پیامبر و عمل به گفته های او را از دست نهشتند. اینان به نام «شیعه» نامیده شدند.

لازم است بگوییم كه این نام را خود پیامبر به آنان داد و اصولا، اطلاق كلمه ی

[صفحه 159]

«شیعه»، در تاریخ اسلام، بر پیروان و دوستان علی بن ابیطالب، نخستین بار به وسیله ی خود پیامبر اكرم صورت گرفته و بر زبان پیشوا رفته است، یعنی در زمان حیات پیامبر و پیش از پدید آمدن هر جماعت و فرقه ای. ممكن است در اینجا، خوانندگان جوان، یا كسانی كه در این باره مطالعه ندارند، یا مطالعه ی كافی ندارند و مآخذ موثق و دست اول را ملاحظه نكرده اند به شگفتی افتند كه چطور؟ و اگر چینین است چرا در طول تاریخ خون صدها تن شیعه ریخته شده است كه اینان بدعت گذراند، و چطور عده ای از مستشرقین یا دیگرانی كه متأسفانه معلوماتشان را درباره ی اسلام از آنان می گیرند، یا اصولا درباره ی اسلام معلوماتی كه معلومات باشد ندارند، چیز دیگری می گویند، و مثلا می گویند مذهب شیعه را ایرانیان به وجود آوردند، یا می گویند: تشیع، اسلام ایرانی شده است،[2] یا می گویند: مذهب شیعه لفافه ای است برای... آری همین سخنان ناحق و نارواست كه مرا و امثال مرا وا می دارد تا وارد این بحثهای حساس شویم. و با همه ی حرمتی كه به آرمان عزیز وحدت اسلامی میگذاریم،گاه گاه، حتی به تحلیل حوادث صدر اسلام و جریاناتی امثال جریان سقیفه بپردازیم. امیدوارم برادران اهل سنت ما نرنجند و به ما حق بدهند. چون

[صفحه 160]

ما در برابر معصوم خویش كه اطلاعی از مذهب ندارند و فرصت درستی نیز برای رجوع و تعمق در این مسائل- در این عصر پر گرفتاری و زندگی ماشینی- به چنگ نمی آورند، و با این همه، در معرض صدها لطمه ی اعتقادی و سمپاشی لادینی قرار می گیرند، مسئولیم و موظف كه حقیقت مذهب خود و اصل و ریشه ی آن را برای آنان بازگو كنیم. چنانكه علما و عقاید نویسان اهل سنت نیز در باب عقاید جهان تسنن كتابها نوشته اند و می نویسند. و مسائل را از دیدگاه خویش عرضه داشته اند و می دارند. با این تفاوت كه بیشتر آنان، در خلال این مباحث، هرگونه بد و بیراه و تفسق و اهانتی را نثار ما كرده اند و ما نمی دانیم. و همواره از خدا توفیق می طلبیم و از باطن «قرآن كریم» و فتوح روح پیامبر اكرم «ص» مدد می خواهیم تا حشمت قبله و عزت اسلام و مسلمان را، از دورن جان،گرامی بداریم.اگر برادران اهل سنت بدانند كه در جامعه ی ما، گاه گاه، چه كسانی در باب مذهب اظهار نظر می فرمایند، و تاریخ تحلیلی برای تشیع می تراشند، و چگونه رسم بی دینی- اعم از تشیع یا تسنن- تزریق می كنند، از توجه ما به شناساندن مبانی دین دلگیر نمی شوند. نیز توجه می كنند كه یك جوان شیعی معتقد، یك جوان سنی را برادر دینی خود می داند، اما یك جوان متحیر بی اعتقاد چه؟. دیگر اینكه ما به عنوان برادران مسلمان اهل سنت، آرزو می كنیم كه چون سخن از آل محمد (ص) می رود، اهل سنت نیز این مباحث را با نظر ایمان بخوانند و با دیده ی انصاف و حق طلبی بنگرند، و به سخنانی كه یك نویسنده ی شیعه با استناد به دهها مأخذ اسلامی، درباره ی خاندان راهبر می گوید، از سر دقت توجه كنند، و حتی اینگونه سخنان را مایه ی روشنی دل و تقویت یقین و ادای اجر رسالت كه «قرآن كریم» فرموده است[3] بدانند. آل محمد «ص» سران و سروران و سادات امتند. مگر امام شافعی نمی گوید:

[صفحه 161]

من لم یصل علیهم لاصلاة له

- كسی كه در نماز بر آل محمد درود نفرستد نماز نخوانده است.

آری، ذكر آل محمد «ص»، در هر حال، مایه ی ثبات ایمان، و روشنی دل، و سرافرازی امت و حریت فكر و وسیله ی قرب به خداوند است. از این گذشته، آل محمد، تنها از آن ما شیعه نیستند، از آن همه ی مسلمانانند، فرزندان و اوصیای پیامبر مسلمانانند و وارثان علوم و معارف پیامبر. و ذكر مناقب و حقوق آنان برای هر مسلمانی اهمیت دارد. به خصوص كه اگر طرح این مسائل در شناخت مجدد و صحیح اسلام مدخلیت داشته باشد. نكته ی دیگر- كه امیدوارم مورد توجه هر كسی كه این نوشته ها را می خواند و مسائل مسلمین برای او اهمیت دارد قرار گیرد- این است كه ما ذكر «مثالب» نمی كنیم، ابدا، بلكه ذكر «مناقب» می كنیم، به قصد تفهیم و تفاهم.

باری، سخن درباره ی كلمه ی «شیعه» بود و این كه این نام را خود بر پیروان علی بن ابیطالب اطلاق فرموده است. مأخذ این سخن را از كتب خود اهل سنت می آوریم. عالمان و مفسران اهل سنت، در شأن نزول این آیه:

ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات، اولئك هم خیرالبریة.[4] .

- آن كسانی كه گرویدند و مؤمن شدند و كارهای شایسته كردند، آنان بهترین آفریدگانند.

چنین نقل كرده اند كه پیامبر فرمود:

انت یا علی و شیعتك

- یا علی، این كسان (كه در آیه ذكر شده اند) تویی و شیعیانت.

[صفحه 162]

بدین گونه، می نگریم كه این كلمه (شیعه)، به همین معنی كه در طول تاریخ اسلام به كار رفته است، و ما نیز امروز پس از 14 قرن به كار می بریم، بر لفظ مبارك پیامبر رفته است. این روایت را محمد بن جریر طبری، مورخ و مفسر معروف اهل سنت (م 310 ه. ق) در تفسر خود نقل كرده است.[5] .

نیز حافظ ابوالمؤید مكی حنفی خوارزمی (م- 568) در كتاب مناقب[6] (صفحه ی 66)، از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی موثق و معروف، اینچنین نقل كرده است:

نزد پیامبر «ص» نشسته بودیم. علی بن ابیطالب آمد. پیامبر گفت، «برادرم آمد».آنگاه روی به كعبه كرد و دست به خانه ی خدا زد و فرمود:«سوگند به خدایی كه جانم در دست اوست، این (علی) و شیعیانش، در روز رستاخیز، رستگارند». سپس فرمود: «از میان شما همه، علی نخستین مؤمن به اسلام است. او در پیمان خدا از همه تان استواتر است، و در اجرای امر خدا پایدارتر، او در رفتار با خلق از همه تان عادلتر، و در تقسیم از همه تان مساواتگراتر، و از همه تان در نزد خدا محترم تر است» جابر بن عبدالله می گوید: در این هنگام این آیه درباره ی علی نازل شد: «ان الذین آمنوا و عملوالصالحات اولئك هم خیرالبریة».

ممكن است كسانی بخواهند متن این روایات را كه اهمیت بسیار دارد ببینند، زیرا روایاتی است نبوی، یعنی سخن خود پیامبر است، آن هم در مورد

[صفحه 163]

نامگذاری شیعه، آن هم بنا بر نقل علمای معتبر اهل سنت. بنابراین، متن یك روایت را نقل می كنیم:

عن جابر، قال: كنا عند النبی- صلی الله علیه و سلم- فاقبل علی بن ابیطالب فقال رسول الله:«قد اتاكم اخی». ثم التفت الی الكعبه فضربها بیده، ثم قال: «والذی نفسی بیده: ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة». ثم قال: «انه اولكم ایمانا معی، و اوفاكم بعهدالله، و اقومكم بامرالله، و اعدلكم فی الرعیة، و اقسمكم بالسویة، و اعظمكم عندالله مزیة». قال: و فی ذلك الوقت نزلت فیه: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خیر البریة»...

در متن حدیث كه دقت كنیم نكات مهمی در شناخت مسائل و معارف دینی می یابیم. از جمله، ضمیرهای دوم شخص (مخاطب) جمع مذكر است در «اولكم» و «اوفاكم» و «اعدلكم» و... اشاره است به این كه علی در میان شما كه اصحاب منید: اینچنین است. بنابراین در میان مسمانان نباید در مورد او كمترین اختلاف نظری باشد. دیگر این كه تنها پیروان و شیعیان او رستگارند و فایز. دیگر اینكه این همه، به خاطر این نیست كه علی به پیامبر منسوب است، بلكه به خاطر مزایای شخصی اوست در رابطه اش با خدا و رابطه اش با خلق و رعایت حق و عدالت و مساوات، و اینكه او در حقیقت، تبلور تعالیم اسلام است. پس می تواند همینگونه دیگران را تربیت كند و جامعه را اینگونه پی ریزد و بسازد.

از اینجا پی می بریم به عمق فلسفه ی امامت و نهادهای ابدی تشیع كه نه تنها اكنون كه قرن چهاردهم اسلامی و قرن بیستم مسیحی است، لازم است این مسائل زنده و مطرح باشد، بلكه تا بشریت برپاست و آفتاب می دمد و خون شفق در رگهای غروب می دود، این مسائل زنده خواهد بود، این، كه پیشوا كسی است كه «اعدل فی الرعیة» باشد و «اقسم بالسویة». و این است كه با این همه ایدئولوژیها و نظامهایی كه بر بشریت عرضه شده است و می شود هیچ چیز به پایه ی نهادهای اصلی تشیع نمی رسد. و این است كه در حقیقت، روشنفكرترین و انسان دوست ترین كس، كسی است كه

[صفحه 164]

این حقیقت را بشناسد و و بشناساند و در راه نشر آن كوتاهی نكند. این بزرگترین احترام است به خدا و بزرگترین خدمت است به انسان.

پس دیدیم كه نام شیعه را خود پیامبر به ما داده است، و تشیع چیزی نیست كه پس از پیامبر پدید آمده باشد، بلكه دیگر مذاهب پس از پیامبر و تا حدود دو قرن بعد، پدید آمده اند. در این مقوله دو روایت نقل شد. عالمان دیگر اهل سنت نیز روایات مذكور را نقل كرده اند، از قبیل ابن صباغ مالكی، شیخ الاسلام حمویئی، ابن حجر هیتمی، حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی، حافظ جمال الدین زرندی، حافظ جلال الدین سیوطی، حافظ ثقةالدین ابن عسا كردمشقی، نورالدین شبلنجی مصری و...[7] .

درباره ی این بحث مهم، یعنی سپیده دمان تشیع و نامگذاری شیعه، محققان و پژوهشگران، بحثها و تحقیقاتی روشنگر كرده اند. از این جمله، بحثی است مستند، از استاد شیخ محمد حسین المظفر نجفی، در كتاب «تاریخ الشیعه ی» او. وی به هنگام اثبات این مطلب كه تشیع و نحوه ی تفكر شیعی در اسلام به دست پیامبر پیریزی شده است و پیامبر اكرم بوده است كه از آغاز ظهور دعوت اسلام، علی ابن ابیطالب را مطرح فرموده است می گوید:

شاید تو بپنداری كه نام «شیعه»، پس از گذشتن دوره ای طولانی از ظهور اسلام به دوستان و پیروان خاندان پیامبر اختصاص یافته است. یعنی هنگامی كه شیعه بسیار شدند و در شهرها و آبادیها پراكنده گشتند این نام به آنان داده شد تا از دیگران ممتاز باشند. اما اگر در احادیث پیامبر نیك بنگری و آنها را پیجویی كنی آگاه می شوی كه این نام با خود اسلام و از روز نخست آمده است، روزی كه نهال اسلام كاشته می شد، و آگاه می شوی كه صاحب شریعت خود این نام را بر آنان نهاده است.

[صفحه 165]

سپس این محقق، به نقل روایات نبوی[8] از طریق اهل سنت می پردازد.

آنگاه می گوید:

پس تعجبی ندارد اگر بگوییم دعوت به تشیع از روزی آغاز شد كه نجات دهنده ی بزرگ محمد- صلی الله علیه و آله- در دره ها و كوههای مكه، كلمه ی «لا اله الا الله» را فریاد كرد. زیرا واقعه چنین بود كه چون آیه ی «و انذر عشیرتك الاقربین» فرود آمد، پیامبر آل هاشم را گرد آورد و گفت: «كدامیك از شما مرا در نشر این دعوت كمك و یاری می كند، تا برادر و وارث و وزیر و وصی من باشد، و پس از من خلیفه و جانشین من باشد در میان شما؟» و چون هیچیك از آن جمع به درخواست او پاسخ مثبت ندادند جز علی، پیامبر فرمود: «این (علی)، برادر و وارث و وزیر و وصی من است، و پس از من خلیفه ی من است در میان شما. به سخن او گوش دهید و امر او را اطاعت كنید». بدینسان می نگریم كه دعوت به تشیع [یعنی علی را پس از پیامبر پیشوا دانستن و امام گرفتن] و پیروی از ابوالحسن علی «ع» از سوی خود پیامبر بوده است، و پهلو به پهلوی دعوت به شهادتین (توحید و نبوت) حركت كرده است. و از اینجاست كه می بینیم چهارمین- یا ششمین - نفری كه مسلمان شد، یعنی ابوذر غفاری، شیعه ی علی بود.

آنگاه این محقق چنین به بحث خویش ادامه می دهد:

محمد كردعلی،[9] در كتاب «خطط الشام» (ج 251:5 تا 256)، ما را از

[صفحه 166]

زحمت استدلال بر این مطلب بی نیاز كرده است. او گفته است: «جماعتی از بزرگان اصحاب، در زمان خود پیامبر «ص» به دوستی و پیروی علی شناخته شدند، مانند سلمان فارسی كه می گفت: «با پیغمبر بیعت كردیم بر خیرخواهی برای مسلمانان و اقتدا به علی بن ابیطالب و دوستی او». و ابوسیعد خدری كه می گفت: «مردمان به پنج چیز مأمور شدند، چهار تا را عمل كردند و یكی را نه». و چون از آن چهار پرسیدند، گفت: «نماز، زكات، روزه ی ماه رمضان و حج». و چون از آن یكی كه ترك كردند پرسیدند، گفت: «ولایت علی ابن ابیطالب». به ابوسعید خدری گفتند: «ولایت علی هم مانند آن چهار دیگر فرض بود؟» گفت: «آری مانند آن چهار دیگر فرض بود». و مانند ابوذر غفاری، و عمار یاسر، و حذیفة بن الیمان، و خزمیة بن ثابت ذوالشهادتین، و ابوایوب انصاری، و خالد بن سعید بن العاص، و قیس بن سعد بن عباده... بنابراین آنچه بعضی نویسندگان گفته اند كه مذهب شیعه بدعتی است از عبدالله بن سبا، معروف به ابن السوداء، غلط محض است، و نشناختن و جاهل بودن به حقیقت مذهب تشیع است. كسی كه ارزش این مرد (عبدالله بن سبا) را در نظر شیعه و اظهار نفرت شیعه را از او و گفتار و كرداد او بداند، و كلام علمای شیعه را در رد و طعن بر او، بدون یك مخالف، ببیند، می داند كه سخن بالا چقدر دور از صحت است.

[صفحه 167]

هیچ شكی نیست كه آغاز ظهور تشیع در خود حجاز بوده است، یعنی در شهر همان كسی كه شیعه پیرو اویند... و در دمشق نیز شیعه در همان سده ی اول هجری پیدا شده اند..»[10] .



صفحه 157، 158، 159، 160، 161، 162، 163، 164، 165، 166، 167.





  1. «تاریخ طبری»- چاپ دخویه، ج 4، حوادث سال 10 هجری.
  2. عجب اسلام ایرانی شده ای است كه- به جز گرایش خواص مسلمین عرب از زمان حیات پیامبر اكرم به علی بن ابیطالب به عنوان وصی- از روز درگذشت پیامبر، دهها تن مسلمان عرب اصیل، در راه حق خلافت علی و دیگر مفاهیم شیعی جان دادند، در حالی كه هنوز توده ی ایرانی خبر درستی از اسلام نشنیده بود، تا چه رسد به تشیع؟ عجب اسلام ایرانی شده ای است، كه از روز واقعه ی غدیر (از حدود 70 روز پیش از مرگ پیامبر) به بعد شاعران عرب دهها قصیده، بلكه باید گفت دهها مجلد، شعر ناب در مدح علی و اثبات حقوق او و حقوق سیاسی اسلام بر مبنای تشیع سرودند، و شاعرانی چون كمیت و دعبل در این راه شهید شدند، و این شاعران، همواره در اشعار خویش ذكر «غدیر» را آوردند، در حالی كه در ایران، از قرن پنجم به بعد- یعنی پس از بیشتر از 400 سال- تك تك شاعرانی یافت شدند كه به ذكر مدایح علی «ع» پرداختند و به «غدیر» اشاره كردند. و عجب...و عجب....
  3. از جمله،سوره ی 42 (شوری)، آیه ی 23.
  4. سوره ی 98 (بینة)، آیه ی 7.
  5. «تفسیر طبری»، ج 146: 3.
  6. از تألیفات دیگر اوست، كتاب «مناقب الامام ابی حنیفه»، در دو جلد، چاپ حیدرآباد دكن (1321 ه)- «الغدیر»، ج 402:4.
  7. «الغدیر»، ج 57:2 تا 58.
  8. روایاتی كه آشكارا و صریح دلالت دارند بر آنچه گفته شد. و ما پیشتر یكی از آنها رانقل كردیم و نام عده ای از محدثان معتبر سنی را كه به نقل این روایات پرداخته اند آوردیم.
  9. استاد محمد كردعلی شامی (م-1372) در اصل از اكراد موصل بود. وی رئیس «المجمع العلمی العربی» دمشق، و مدیر مجله ی «المقتبس» و سردبیر مجله ی «الشام» بود. كردعلی از نویسندگان بزرگ جهان سنت بود. مقالات او از جمله در مجله ی «المقتطف» نشر می شد. وی تألیفاتی بسیاری دارد. شرح حال مفصل او در «الاعلام» زركلی (ج 73:7 تا 75) آمده است. بسیاری او را از مخالفان سرسخت شیعه دانسته اند. از این رو هم به دلیل اطلاعات و مقام علمی و ادبی او، اظهار نظر او درباره ی این حقیقت (آغاز تشیع) كه در بالا نقل می شود اهمیت بسیار دارد.
  10. «تاریخ الشیعة» 4 تا 10.